مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,منطق الطیر عطار- دختر شهریار وگدا, تفسیر , شعر

منطق الطیر عطار- دختر شهریار وگدا
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : پنج شنبه 28 فروردين 1395
نظرات

عطاربه حکایت دختر شهریار و گدا می‌پردازد.

پادشاهی دختر بسیار زیبا با موهای بلند ومشکی داشت که زیبایی او در همه جا زبانزد بود.وهیچکس در برابر زیبایی او طاقت نداشن وعنان اختیار را از دست میداد.
روزی درویشی میگذشت از قضای روزگار چشمش به این دختر میفتد وبا دیدن خنده دختر دل و دینش رو از دست داده وعاشق اومیگردد.

شهریاری دختری چون ماه داشت                       عالمی پر عاشق وگمراه داشت

عارض از کافور وزلف از مشک داشت                 لعل سیراب از لبش لب خشک داشت

از قضا میرفت درویشی اسیر                              چشم افتادش   برآن ماه منیر

نیم نان داشت آن گدا ونیم جان                       زآن دو نیمه پاک شد دریک زمان

یاد کردی خنده آن شهریار                              گریه افتادی بر او چون ابر

هفت سال القصه بس آشفته بود                     با سگان در کوی دختر خفته بود

خادمان دختر و  خدمتگران                               جمله گشتند ای عجب واقف بر آن

عزم کردند آن جفا کاران به جمع                      تا ببُرند آن گدا را سر چو  شمع 

  •  مُشک یا عنبر: ماده ای سیاهرنگ که ار نوعی نهنگ بنام ماهی عنبر گرفته میشود ومعطراست، چون سیاه ومعطر است موی یار را به آن تشبیه میکنند.

  • خدمتگزاران دختر وقتی متوجه عشق گدا شدند،  تصمیم گرفتند که درویش بیچاره را سربه نیست کنندو همانندشمع که میسوزد 

واز بین میرود گدا را نابود کنند

در نهان دختر گدا را خواند وگفت                         چون تویی را چون منی کی بود جفت 
قصد تو دارند بگریز وبرو                                      بر درم منشین برخیز وبرو

  • دختر پنهانی درویش رو به نزدخودش فرا میخواند و میگوید من و تو نمیتوانیم جفت همدیگر باشیم ورخ دادن این امر محال است.

ونقشه ندیمه ها رامیگوید: خدمتکاران تصمیم گرفتند تو را نابود کنند زود باش و این جا رو ترک کن

  • گدا در جواب به دختر میگه من همانروز که تورو دیدم وبمن خندیدی دست از جان شسته ام واگر صدهزار جان دیگر هم داشتم فدای تو میکردم 

چون مرا خواهند کشتن ناصواب                           یک سوالم را به لطفی ده جواب

  • درویش میگوید چون می خواهند من را به این طریق بکشند پس لطف کن و به یک سوالن جواب بده

چون مرا سر می بریدی رایگان                           از چه خندیدی تو در من آن زمان

  • گفت چون می دیدمت بس بی هنر           برتو خندیدم از آن ای بیخبر

تو که میدانستی وآگاه بودی به همین مفتی و راحتی سر مرا میبرند ، چرا پس به من خندیدی یعنی سر عشق روبا من بازکردی؟

برسر وروی تو خندیدن رواست                         لیک در روی تو خندیدن خطاست 

برظاهر بی قیدت نسبت به دنیا خندیدم که انقدر راحت وسبکبال هستی ،این خنده اشکالی نداره اما خندیدن از روی تمسخر ودست انداختن اشتباه است. 

<<بیت آخر این حکایت اشاره به صحبت هدهد به بلبل دارد که تو عاشق گل شدی ،ولی او به این عشق میخندد وبا آمدن گاهی اوقاتش ولبخندش دست میندازد.>>

 

Ñ  : معنی لغات
بو . امید دارم .اینجا میدانم . 
فستق .معرب پسته . اینجا رنگ سبز مایل به زرد .

 



مطالب مرتبط با این پست
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید

/weblog/file/img/m.jpg
آرش در تاریخ : 1396/9/6/1 - - گفته است :
از اینکه ابیات منطق الطیر و مثنوی و.. را شرح میکنید و دوستدار شعر و ادب فارسی هستید سپاسگزارم چنانچه مقدور است و مایل هستید .مطالبی که در شرح ابیات منطق الطیر فرستادم را در زیر متن ها قرار دهید .هدف شرح درست ابیات است حتی اگر تمایل نداشتید این مطالب به عنوان نظر در زیر ابیات درج شود مطالب را در زیر اشعار به نام خودتان بیاورید .با سپاس

/weblog/file/img/m.jpg
آرش در تاریخ : 1396/9/6/1 - - گفته است :
این داستان میخواهد کسانی که دارای عشق مجازی و زمینی هستند را به تمسخر بگیرد و بگوید که معشوق به چنین عاشقی میخندد .در این داستان دختر پادشاه به سر و روی درویش با تمسخر میخندد و درویش فکر میکند دختر عاشق او شده است و خنده اش از روی عشق است وقتی راز این خنده را از دختر میپرسد دختر جواب میدهد که من به سرو روی تو خندیدم و این خنده اشکالی ندارد اما در رویت خندیدن یعنی عاشق تو شدن خطاست .عطار با این حکایت عشق مجازی را خطا و اشتباه میداند و میگوید عشق بلبل به گل نیز خطا و فانی ست و عشق واقعی تنها خداست . در ضمن سر کسی را بریدن دربیت یعنی کسی را عاشق و شیفته خود نمودن . درویش به دختر میگوید چرا مرا عاشق خود کردی


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود